سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به فرزند خود حسن فرمود : ] کسى را به رزم خود مخواه و اگر تو را به رزم خواندند بپذیر ، چه آن که دیگرى را به رزم خواند ستمکار است ، و ستمکار شکست خورده و خوار . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----309373---
بازدید امروز: ----33-----
بازدید دیروز: ----20-----
یاسی - زینب کبری س
 
 
  • درباره من
  • لوگوی وبلاگ
    یاسی - زینب کبری س

  • فهرست موضوعی یادداشت ها
  • مطالب بایگانی شده
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • آوای آشنا
  • فرشتهای که برای زینب گریست
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:46 عصر

    فرشته‌ای که برای زینب گریست

    فرشته‌ای که برای زینب گریست

    روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب علیها السلام حسین علیه السلام که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا صلوات الله علیه آمد و عرض کرد: "خداوند به من خواهرى عطا کرده است". پیامبر با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت.

    حسین پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟

    پیامبر فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.

    تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص ) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا از علت گریه او پرسید.

    جبرئیل عرض ‍ کرد: "این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ زمانی به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع ) گردد. و از این مصایب دردناک‌تر و افزون‌تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده‌ شود و موى سرش سفید گردد".

    پیامبر (ص ) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س ) از علت آن پرسید. پیامبر بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب وارد مى شود را، براى دخترش زهرا بیان کرد.

    حضرت زهرا (س ) پرسید: "اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب گریه کند چیست؟

    پیامبر اکرم فرمود:

     "پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع ) گریه مى کند".


        نظرات دیگران ( )

  • گریه امام زمان در وفات زینب کبری
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:46 عصر

    گریه امام زمان در وفات زینب کبری

    زینب(س)

    دانشمند بزرگ شیخ محمد باقر قاینى، صاحب کتاب کبریت الاحمر در کتاب کشکول خود به نام سفینة القماش مى نویسد: در عصرى که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوى اشتغال داشتم در آنجا سیدى زاهد و پرهیز کار بود که سواد نداشت، روزى در حرم حضرت على (ع ) به زیارت آن حضرت مشغول بود، دید یکى از زائران ترک زبان، گوشه‌اى از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد، این سید جلیل احساساتى شد و به خود گفت :

    آیا سزاوار است که ترک و دیلم قرآن، کتاب جدت را بخوانند و تو بى‌سواد باشى و از خواندن آیات قرآن محروم بمانى؟!

    او از روى غیرت و همت قسمتى از اوقاتش را در سقایى (آبرسانى) صرف کرد تا مخارج زندگى‌اش را تأمین کند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقى کرد تا به حدى که در درس خارج آیت الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى (میرزاى بزرگ، متوفى1312 ه ق) شرکت مى‌کرد و به درجه‌اى رسید که احتمال مى دادند به حد اجتهاد رسیده است. این سید جلیل و پارسا براى من چنین نقل کرد:

    از آن روزى که عمه‌ام زینب وفات کرده، تا کنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مى‌کنند و آن چنان مى‌گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم،

    در عالم خواب امام زمان حضرت ولى عصر (عج) را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام کردم، سپس عرض کردم:

    چرا این گونه ناراحت و گریان هستى؟

    فرمود: امروز روز وفات عمه‌ام حضرت زینب است. از آن روزى که عمه‌ام زینب وفات کرده، تا کنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا مى‌کنند و آن چنان مى‌گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم، آنها خطبه حضرت زینب را که در بازار کوفه خواند، مى‌خوانند و مى‌گریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده‌ام.


        نظرات دیگران ( )

  • فرشتهای که برای زینب گریست
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:46 عصر

    فرشته‌ای که برای زینب گریست

    فرشته‌ای که برای زینب گریست

    روایت شده است که پس از ولادت حضرت زینب علیها السلام حسین علیه السلام که در آن هنگام کودک سه چهار ساله بود، به محضر رسول خدا صلوات الله علیه آمد و عرض کرد: "خداوند به من خواهرى عطا کرده است". پیامبر با شنیدن این سخن ، منقلب و اندوهگین شد و اشک از دیده فرو ریخت.

    حسین پرسید: براى چه اندوهگین و گریان شدى ؟

    پیامبر فرمود: اى نور چشمم ، راز آن به زودى برایت آشکار شود.

    تا اینکه روزى جبرئیل نزد رسول خدا (ص ) آمد، در حالى که گریه مى کرد، رسول خدا از علت گریه او پرسید.

    جبرئیل عرض ‍ کرد: "این دختر (زینب ) از آغاز زندگى تا پایان عمر همواره با بلا و رنج و اندوه دست به گریبان خواهد بود؛ زمانی به درد مصیبت فراق تو مبتلا شود، زمانى دستخوش ماتم مادرش و سپس ماتم مصیبت جانسوز برادرش امام حسن (ع ) گردد. و از این مصایب دردناک‌تر و افزون‌تر اینکه به مصایب جانسوز کربلا گرفتار شود، به طورى که قامتش خمیده‌ شود و موى سرش سفید گردد".

    پیامبر (ص ) گریان شد و صورت پر اشکش را بر صورت زینب (س) نهاد و گریه سختى کرد، زهرا (س ) از علت آن پرسید. پیامبر بخشى از بلاها و مصایبى را که بر زینب وارد مى شود را، براى دخترش زهرا بیان کرد.

    حضرت زهرا (س ) پرسید: "اى پدر! پاداش کسى که بر مصایب دخترم زینب گریه کند چیست؟

    پیامبر اکرم فرمود:

     "پاداش او همچون پاداش کسى است که براى مصایب حسن و حسین (ع ) گریه مى کند


        نظرات دیگران ( )

  • چه کسی نام زینب را برای دختر علی انتخاب کرد
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:44 عصر

    چه کسی نام زینب را برای دختر علی انتخاب کرد

    زینب(س)

    هنگامى که زینب سلام الله علیها متولد شد، مادرش حضرت زهرا سلام الله علیها او را نزد پدرش امیرالمؤ منین علیه السلام آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى کنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .

    در این ایام حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: نامى را براى نوزاد ما انتخاب کنید.

     رسول خدا فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .

    در این هنگام جبرئیل فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت :

    نام این نوزاد را «زینب» بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او  برگزیده است .

    بعد مصایب و مشکلاتى را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گریست و فرمود: هر کس بر این دختر بگرید، همانند کسى است که بر برادرانش حسن و حسین گریسته باشد.


        نظرات دیگران ( )

  • دانلود مداحی ویژه وفات حضرت زینب
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:44 عصر

    دانلود مداحی ویژه وفات حضرت زینب

    Download Play حاج محمد طاهری زینب قد خمیده
    Download Play حاج محمد طاهری امان از دل زینب (س)
    Download Play حاج محمد طاهری باغ لاله
    Download Play حاج محمد طاهری او می دوید و من میدویدم
    Download Play حاج محمد طاهری شفاعت زینب (س)


        نظرات دیگران ( )

  • وقتی تو خواب دیدی
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:43 عصر

    وقتی تو خواب دیدی

    زینب(س)

    ... پریشان و آشفته از خواب پریدی و به سوی پیامبر دویدی.

    بغض، راه گلویت را بسته بود، چشمهایت به سرخی نشسته بود، رنگ رویت پریده بود، تمام تنت عرق کرده بود و گلویت خشک شده بود. دست و پای کوچکت می لرزید و لبها و پلکهایت را بغضی کودکانه، به ارتعاش وا می داشت. خودت را در آغوش پیامبر انداختی و با تمام وجود ضجه زدی.

    پیامبر، تو را سخت به سینه فشرد و بهت زده پرسید: چه شده دخترم؟ 

     تو فقط گریه می کردی.

    پیامبر دستش را لا به لای موهای تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیز دلم! حرف بزن!  تو همچنان گریه می کردی.

    چه آرامشی دارد سینه برادر، چه فتوحی می بخشد، چه اطمینانی جاری می کند. انگار در آیینه سینه اش می بینی که از ازل خدا برای تو تنهایی را رقم زده است تا تماماً به او تعلق پیدا کنی

    پیامبر موهای تو را از روی صورتت کنار زد، با دستهایش اشک چشمهایت را سترد، دو دستش را قاب صورتت کرد، بر چشمهای خیست بوسه زد و گفت:

     یک کلام بگو چه شده دخترکم! روشنای چشمم! گرمای دلم!

    هق هق گریه به تو امان سخن گفتن نمی داد.

    پیامبر یک دستش را به روی سینه ات گذاشت تا تلاطم جانت را درون سینه فرو بنشاند و دست دیگرش را زیر سرت و بعد لبهایش را گرم به روی لبهای لرزانت فشرد تا مهر از لبانت بردارد و راه سخن گفتنت را بگشاید:

    - حرف بزن میوه دلم ! تا جان از تن جدت رخت برنبسته حرف بزن!

    قدری آرام گرفتی، چشمهای اشک آلودت را به پیامبر دوختی، لب برچیدی و گفتی: خواب دیدم! خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پا شده است. طوفانی که دنیا را تیره و تاریک کرده است. طوفانی که مرا و همه چیز را به این سو و آن سو پرت می کند. طوفانی که خانه ها را از جا می کند و کوهها را متلاشی می کند، طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد.

    ناگهان در آن وا نفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد و دلم به سویش پر کشید. خودم را سخت به آن چسباندم تا مگر از تهاجم طوفان در امان بمانم. طوفان شدت گرفت و آن درخت را هم ریشه کن کرد و من میان زمین و آسمان معلق ماندم. به شاخه ای محکم آویختم. و سخت به آن دو، دل بستم. آن دو شاخه نیز با فاصله ای کوتاه از هم شکست و من حیران و وحشت زده و سرگردان از خواب پریدم ...

    کلام تو به اینجا که رسید، بغض پیامبر ترکید. حالا او گریه می کرد و تو مبهوت و متحیر نگاهش می کردی.

    بر دلت گذشت تعبیر این خواب مگر چیست که ...  پیامبر، سوال نپرسیده تو را در میان گریه پاسخ گفت:

    - آن درخت کهنسال، جد توست عزیز دلم که به زودی تندباد اجل او را از پای درمی آورد و تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه می نبدی و پس از مادر، دل به پدر، آن شاخه دیگر خوش می کنی و پس از پدر، دل به دو برادر می سپاری که آن دو نیز در پی هم، ترک این جهان می گویند و تو را با یک دنیا مصیبت و غربت، تنها می گذارند.

    اکنون که صدای گامهای دشمن، زمین را می لرزاند، اکنون که چکاچک شمشیرها بر دل آسمان، خراش می اندازد، اکنون که صدای شیهه اسبها، بند دلت را پاره می کند، اکنون که هلهله و هیاهوی سپاه ابن سعد هر لحظه به خیام حسین تو نزدیکتر می شود، یک لحظه خواب کودکی ات را دوره می کنی و احساس می کنی که لحظه موعود نزدیک است و طوفان به قصد شکستن آخرین امید به تکاپو افتاده است.

    چشمهای معصومت را به پدر دوختی و گفتی: بابا! زبانی که به یک گشوده شد، چگونه می تواند با دو دمسازی کند؟

    و حالا بناست تو بمانی و همان یک! همان یک جاودانه و ماندگار.

    از جا کنده می شوی، سراسیمه و مضطرب خود را به خیمه حسین می رسانی. حسین، در آرامشی بی نظیر پیش روی خیمه نشسته است. نه، انگار خوابیده است. شمشیر را بر زمین عمود کرده، دو دست را بر قبضه شمشیر گره زده، پیشانی بر دست و قبضه نهاده و نشسته به خواب رفته است.

    نه فریاد و هلهله دشمن، که آه سنگین تو او را از خواب می پراند و چشمهای خسته اش را نگران تو می کند.

    پیش از اینکه برادر به سنت همیشه خویش، پیش پای تو برخیزد، تو در مقابل او زانو می زنی، دو دست بر شانه های او می گذاری و با اضطرابی آشکار می گویی:

    - می شنوی برادر!؟ این صدای هلهله دشمن است که به خیمه های ما نزدیک می شود. فرمانده مکارشان فریاد می زند: ای لشکر خدا برنشینید و بشارت بهشت را دریابید ...

    حسین بازوان تو را به مهر در میان دستهایش می فشارد و با آرامشی به وسعت یک اقیانوس، نگاه در نگاه تو می دوزد و زیر لب آنچنان که تو بشنوی زمزمه می کند:

    - پیش پای تو پیامبر آمده بود. اینجا، به خواب من. و فرمود که زمان آن قصه فرا رسیده است. همان که تو الان خوابش را مرور می کردی؛ و فرمود که به نزد ما می آیی. به همین زودی.

    و تو لحظه ای چشم بر هم می گذاری و حضور بی رحم طوفان را احساس می کنی و احساس می کنی که زیر پایت خالی می شود و اولین شکافها بر تنها شاخه دست آویز تو رخ می نماید و بی اختیار فریاد می کشی:

    - وای بر من!

    حسین، دو دستش را بر گونه های تو می گذارد، سرت را به سینه اش می فشارد و در گوشت زمزمه می کند:

    - وای بر تو نیست خواهرم! وای بر دشمنان توست. تو غریق دریای رحمتی. صبور باش عزیز دلم!

    چه آرامشی دارد سینه برادر، چه فتوحی می بخشد، چه اطمینانی جاری می کند.

    انگار در آیینه سینه اش می بینی که از ازل خدا برای تو تنهایی را رقم زده است تا تماماً به او تعلق پیدا کنی. تا دست از همه بشویی، تا یکه شناس او بشوی.

    همه تکیه گاههای تو باید فرو بریزد، همه پیوندهای تو باید بریده شود همه دست آویزهای تو باید بشکند، همه تعلقات تو باید گشوده شود تا فقط به او تکیه کنی، فقط به ریسمان حضور او چنگ بزنی و این دل بی نظیرت را فقط جایگاه او کنی.

    تا عهدی را که با همه کودکی ات بسته ای، با همه بزرگی ات پایش بایستی:

    پیامبر دستش را لا به لای موهای تو فرو برد، تو را سخت تر به سینه فشرد، با لبهایش موهایت را نوازش کرد و بوسید و گفت: حرف بزن زینبم! عزیز دلم! حرف بزن!

    پدر گفت: بگو یک!

    و تو تازه زبان باز کرده بودی و پدر به تو اعداد را می آموخت.

    کودکانه و شیرین گفتی: یک !

    و پدر گفت: بگو دو

    نگفتی!

    پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم.

    نگفتی!

    و در پی سومین بار، چشمهای معصومت را به پدر دوختی و گفتی: بابا! زبانی که به یک گشوده شد، چگونه می تواند با دو دمسازی کند؟

    و حالا بناست تو بمانی و همان یک! همان یک جاودانه و ماندگار.

    بایست بر سر حرفت زینب! که این هنوز اول عشق است.


        نظرات دیگران ( )

  • برگی از حیات زینب کبری
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:43 عصر

    برگی از حیات زینب کبری

    زینب کبری

      

             ولادت    

             نامی آسمانی

            زندگی مشترک

            مشارکت در امور جامعه

            جایگاه حضرت زینب (س) در نهضت حسینی

     

     

    ولادت

    ثمره ازدواج مبارک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام پنج فرزند به نام های حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن است در تاریخ ولادت زینب علیها السلام اختلاف است. در ریاحین الشریعه آمده است که میلاد آن حضرت را، برخى پنجم ماه‏جمادى الاُولاى سال ششم، بعضى اوایل شعبان آن سال، بعضى در ماه رمضان و برخى دیگر در دهه آخر ماه ربیع‏الثانى و طبق نقلى ماه محرم سال پنجم هجرت ذکر کرده‏اند ولى هیچ‏یک از این اقوال دلیل محکم تاریخى ندارد.

    زینب کبری

    نامی آسمانی

    هنگام ولایت زینب کبری، چون رسول خدا در سفر بود، فاطمه از همسرش علی درخواست کرد که نامی برای فرزندشان انتخاب کند. علی علیه السلام در جواب فرمود: من بر پدرت سبقت نمی‌گیرم، صبر می‌کنیم تا پیامبر از سفر برگردد. چون پیامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را از زبان علی علیه السلام شنید فرمود: فرزندان فاطمه فرزندان منند ولی خداوند در باره آنان تصمیم می‌گیرد.

    بعد از آن جبرئیل نازل شد و پیام آورد که خداوند سلام می‌رساند و می‌فرماید: نام این دختر را زینب بگذارید که این نام را در لوح محفوظ نوشته‌ام. آن گاه رسول خدا زینب را گرفت و بوسید و فرمود: توصیه می‌کنم که همه این دختر را احترام کنند، که او مانند خدیجه کبری است.

    یعنی همان گونه که فداکاری های خدیجه در پیشبرد اهداف پیامبر و اسلام بسیار ثمربخش بود، ایثار، صبر و استقامت زینب در راه خدا نیز در بقا و جاودانگی اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

    زینب، یعنی زینت پدر و این نامی است که خداوند برای دختری انتخاب کرد ، که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شد و موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت. و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است، به خاطر فداکاری‌هایش، زیبا،‌درخشان و جاودانی است.

    زینب کبری

    زندگی مشترک

    آن هنگام که زینب به سالهای تشکیل زندگی مشترک نزدیک شده بود می‌دانست که ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است.

    زینب با ازدواج که عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را که بر دوش دارد فراموش نمی‌کند. او می‌داند که باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در کنار برادرش باشد. او می‌داند که به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.

    از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌کند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر که به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب کبری نائل می‌گردد.

    زندگی حضرت زینب س قرین نهضت عاشورا شده است و ایشان نقشی بسیار سازنده در آن ایفا نمودند از اینرو به تحلیل و مطالعه زندگی آن حضرت از این منظر خواهیم پرداخت بحث در این خصوص را حول دو محور پیگیری خواهیم کرد.

    زینب کبری

    مشارکت در امور جامعه

    چنانچه گفته شد قیام و نهضت امام حسین(ع)، دو مرحله داشت. مرحله نخست، مرحله مبارزه، جهاد و شهادت، و مرحله دوم مرحله پیام‏رسانى و بیدارگرى، اگر نهضت امام‏حسین(ع) در همان مرحله نخست خلاصه مى‏شد و کسى نبود که پیام نهضت را به گوش مردم آن زمان برساند، ماه‏ها زمان لازم بود تا به طور طبیعى خبر قیام امام(ع) به شهرهاى اطراف برسد. شاهد این مدعى این است که پیش از ورود اهل‏بیت امام(ع) به مدینه مردم آن شهر هنوز از رویدادهاى کربلا بى‏خبر بودند. در این مدت یزیدیان با آن همه امکانات تبلیغاتى، که در اختیار داشتند، به راحتى مى‏توانستند، وقایع کربلا را در راستاى منافع خود تحریف کنند و به گونه‏اى به گوش مردم برسانند که براى حکومت یزید کم‏ترین ضرر و زیان را در برداشته باشد. در این صورت تا حدّ بسیار زیادى از تأثیر قیام امام‏حسین(ع) در جامعه آن زمان و جوامع آینده مسلمانان کاسته مى‏شد، و به طور قطع ما امروز شاهد این همه آثار و برکات براى نهضت امام حسین(ع) نبودیم.مشارکت و حضور زنان در صحنه‏هاى گوناگون جامعه از مسائلى است که در زمان حاضر پیرامون آن فراوان سخن گفته مى‏شود. اصل حضور بانوان در صحنه اجتماع مسأله‏اى مورد توافق است اما در شرایط و محدوده آن اختلاف است. آنچه در این باره به طوربسیارفشرده و مختصر مى‏توان گفت؛ این است که، هر کار جمعى و گروهى نیازمند افرادى باتخصص‏ها و مهارت‏هاى گوناگون است که به هر یک از آنان مسئولیتى متناسب با تخصص و مهارتش واگذار شود.

    قیام و نهضت امام حسین(ع)، دو مرحله داشت. مرحله نخست، مرحله مبارزه، جهاد و شهادت، و مرحله دوم مرحله پیام‏رسانى و بیدارگرى، اگر نهضت امام‏حسین(ع) در همان مرحله نخست خلاصه مى‏شد و کسى نبود که پیام نهضت را به گوش مردم آن زمان برساند، ماه‏ها زمان لازم بود تا به طور طبیعى خبر قیام امام(ع) به شهرهاى اطراف برسد

     به کار گرفتن اعضاى یک مجموعه در کارى بر خلاف تخصص و مهارتش سبب ناکارآمدى آن گروه و به هدر رفتن تلاش آنان خواهد شد. شادابى و نشاط هر جامعه و تربیت نسل جدید در گرو این است که بشر از دو جنس مخالف زن و مرد، با ساختمان وجودى و روحیات متفاوت و گوناگون آفریده شوند، و هر یک از آنان متناسب با شرایط جسمى و روحى خود عهده‏دار انجام مسئولیتى گردند. در این صورت است که پیوند خانواده مستحکم مى‏گردد، در پرتو آن به جامعه روح نشاط و شادابى دمیده مى‏شود،و فرزندانى با شخصیت، با ایمان، لایق، نوعدوست، راستگو و درستکار به جامعه تحویل مى‏گردد؛ ولى اگر هر یک از زن و مرد وظیفه‏اى را که جهان تکوین و نظام آفرینش بر اساس شرایط جسمى و روحى به عهده آنان گذاشته، به خوبى انجام ندهند و به کارى دیگرمشغول شوند، بنیان خانواده متزلزل مى‏گردد و در نتیجه جامعه گرفتار اختلال فرهنگی تربیتى خواهد شد. وظیفه اصلى زنان و بانوان هر جامعه تربیت و پرورش نسل جدید آن جامعه و گرم نگهداشتن کانون خانواده است؛ از این رو اشتغال به هر کارى که زنان را از انجام این وظیفه خطیر بازدارد، آنان را از رسالت اصلى خود بازداشته است و علاوه بر آنکه زیان‏هاى غیر قابل جبرانى بر جامعه وارد مى‏سازد، زنان را نیز از شخصیت و هویت واقعى خود تهى نموده، به آنها شخصیت کاذب و دروغین مى‏بخشد؛ چرا که کمال و شخصیت هر انسان در آن است که توانایى‏ها و استعدادهاى خود را به خوبى بشناسد و آنها را به فعلیت برساند. بنابراین یک اصل مهم و اساسى که در مشارکت زنان درصحنه‏هاى گوناگون جامعه باید به آن توجه شود این است که پذیرش هرگونه مسئولیتى از سوى آنان نباید به وظیفه اصلى آنها که تربیت نسل جدید جامعه و گرم نگهداشتن کانون خانواده است کم‏ترین لطمه و آسیبى وارد سازد.

    زینب کبری

    جایگاه حضرت زینب (س) در نهضت حسینی

    تردیدی در نقش حضرت زینب در حفظ کردن قیام عاشورا و ابلاغ پیام آن نیست. بدون شک بی حضور آن حضرت این قیام به بلوغ و سرانجام مطلوب خویش نائل نمی گشت.

    به نظر می رسد در انیجا لازم است این امر مورد تحلیل قرار گیرد که جایگاه حضرت زینب (س) در این میدان چه بود. ما در این که بخش مهمی از ابلاغ پیام عاشورا به صورت صحیح و تنویر افکار مردم آن زمان که در اثر تبلیغات زیاد حقیقت امر برایشان مشتبه شده بود تردیدی نداریم. اما سوال این است که آن حضرت از چه جایگاه و مقامی این وظیفه را به سرانجام مطلوب خویش رسانده و آن را رهبری کردند.

    خوب است ابتدا نگاهی به نقش عوامل مهم در این حادثه بپردازیم

    در آن برهه از زمان شاهد عملا حضور کسی بودیم که بازی با میمون و شرابخواری به عادت او بدل شده بود و البته ادعای خلافت مسلمین را نیز در میان مردم داشت از سویی نیز در تلاش بود تا این نظر را بر امام و ولی مسلمین یعنی امام حسین ع نیز دیکته نماید. هر آنچه خود می نمود با بیشرمی تمام اسلامی می دانست و جامعه را نیز با خوی کثیف خود به این سوی می برد. امر آن چنان شده بود که دیگر اسلامی که پیامیر خاتم برای مردم به هدیت آورده بود در حال تبدیل شدن به ماهیت جدیدی بود امام حسین ع در بیانی اوضاع آن زمان را چینین تبین می فرمایند اَلا ترونَ أنّ الحقَ لا یعملُ به وأنّ الباطلَ لا یتناهی عنهُ ، لِیرغبَ المؤمنُ فی لقاء الله مُحِقاً (آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود واز باطل نهی نمی گردد ؟ در چنین شرائطی مؤمن به لقای خدا سزاوار است .

    مسأله نقش حضرت زینب را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفى و روابط نسبى توجیه و تحلیل کرد، بلکه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است

    مومن به لقای خدا سزاوارتر است! پس آنکه امام مسلمین است و هدایت امر مردم بر عهده اوست چه باید بکند؟

    در جایی حضرت رو به ولید فرماندار مدینه می فرمایند «أیّها الامیر! إنّا اهل بیت النبّوّة و معدن الرّسالة و مختلف الملائکة و بنا فتح اللَّه و بنا ختم اللَّه و یزید رجل فاسق شارب الخمر قاتل النّفس المحرمه و مثلى لا یبایع بمثله و لکن نصبح و تصبحون و ننظر و تنظرون أیّنا أحقّ بالخلافة و البیعة؛[23]

    اى امیر، ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکیم و خداوند به ما شروع مى‏کند و به ما پایان مى‏دهد - همه امور هستى به برکت وجود ماست - در حالى که یزید مردى است فاسق و شراب‏خوار و کسى است که خون حرام بر زمین مى‏ریزد و علناً به فسق و فجور مى‏پردازد و کسى مانند من با شخصى مثل او بیعت نمى‏کند ولى - مهلت بده - تا صبح شود و دو طرف در کار خود بیندیشیم تا معلوم شود کدام یک از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم.»

    امام ع با عمل خود و ایجاد نهضتی که شعله های سوزان هنوز دامان ظلم را گرفته است به عهد خود در بیداری امت اسلام و حراست از نهضت جدشان رسول خدا ص وفا کردند این سخنان نشان می دهد آنچه امام ع انجام داد از جایگاه یک امام معصوم است

    زینب کبری

    با بررسی این تحلیل اینک مناسب است تا در خصوص شان حضرت زینب کبری س نیز در بیداری و افشاگری جریان حاکم بپردازیم

    مسأله نقش حضرت زینب را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفى و روابط نسبى توجیه و تحلیل کرد، بلکه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است. اینجا زینب (س) خود را فردى مى بیند که باید براى حفظ جان امام معصومش خطر را به جان بخرد و از دشمن نهراسد. در کربلا هم وقتى امام سجاد (ع) را در میان خیمه آتش گرفته مى بیند، براى نجات او، خود را به آتش مى زند. آرى، او مدافعى است که جگر شیر دارد. او که هلهله شادى و سرود فتح و پیروزى دشمن غدار را مى شنود و ناله جانسوز کودکان در زیر فشار بند طناب گوشش را مى آزارد، پیش از همه چیز در فکر مسئولیت خطیر خود، یعنى حفظ جان امام است. او لب به سخن مى گشاید، نفس ها در سینه ها حبس و انگشت تعجب به دهان گرفته مى شود.

    اى امیر، ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد ملائکیم و خداوند به ما شروع مى‏کند و به ما پایان مى‏دهد - همه امور هستى به برکت وجود ماست - در حالى که یزید مردى است فاسق و شراب‏خوار و کسى است که خون حرام بر زمین مى‏ریزد و علناً به فسق و فجور مى‏پردازد و کسى مانند من با شخصى مثل او بیعت نمى‏کند ولى - مهلت بده - تا صبح شود و دو طرف در کار خود بیندیشیم تا معلوم شود کدام یک از ما به خلافت و بیعت سزاوارتریم

    این زینب (س) است که مى گوید: «انى ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه» این لکه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالى که فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را کشته اید؟ همان که در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او که ترس را ترسانده، زنجیر را پاره کرده و دشمن را به اسارت سخنان رسوا کننده یزید مى بیند که با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت مى کند، فریاد مى زند «تبت یدا ابى لهب».

    اى یزید! دستانت بریده باد! آیا مى دانى چه مى کنى؟ آیا مى دانى که چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مکه و منى و پسر فاطمه زهرا (س) مى کوبى؟ ناله چنان جانسوز بود که هرکس در آن مجلس بود به گریه درآمد.

    آرى، آنگاه که حسین و یارانش از سوى دشمن یاغى و باغى معرفى مى شدند، این زینب (س) بود که امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مکه و منى»، «حبیب رسول خدا» و داراى ده ها صفت دیگر معرفى کرد.

    انگیزه حمایت و حفاظت از جان امام ع و رساندن و ابلاغ پیام چنین نهضتی نمی تواند جز با ایده حمایت از بهترین خلق خدا ،امام و امیر بحق مسلمین صورت پذیرد

    باشد که با شناخت صحیح امام خود و عمل به آنچه این دین مبین برایمان آورده است راهرو راه آن عقیله باشیم


        نظرات دیگران ( )

  • تصاویر ویژه وفات حضرت زینب
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:41 عصر

    تصاویر ویژه وفات حضرت زینب


        نظرات دیگران ( )

  • نظرى بر سیماى روایى حضرت
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:40 عصر

    نظرى بر سیماى روایى حضرت

    در محضر فاطمه (س)

    مقام علمى حضرت زینب (س)

    مقام روایى

    راویان

    1- وسیله ارتباط خلق و خالق

    2- بهشت جایگاه شیعیان

    3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله

    4- خطبه نور

    حضرت فاطمه (س) به وجود زینب، گوهر تابناکى که به زودى از او درخشیدن مى‏گرفت، افتخار مى‏کرد. آرى! دختر رسول خدا (ص)، فرزندى‏ پاک را در خود مى‏پرورید که با ظهورش مایه افتخار و زینت پدر مى‏شد. از قضا در همان روزها رسول خدا (ص) به مسافرت رفته بود و دختر آفتاب بى ‏حضور او پاى به عرصه وجود گذاشت. فاطمه (س) رو به ‏همسرش على (ع) کرد و گفت: پدر در سفراست؛ نام این دختر را چه ‏بگذاریم؟ على (ع) پاسخ داد: در این باره بر حضرت رسول سبقت ‏نمى‏گیرم. صبر کنیم به زودى ایشان بر مى‏گردد. وقتى، رسول خدا (ص) آمد، این کار را به خدا سپرد، جبرئیل نازل شد و گفت: خداى تو سلام مى‏رساند و مى‏فرماید: نام دخترت را « زینب‏» بگذار. رسول ‏خدا (ص) آنگاه زینب را خواست. او را بوسید و به مشتاقانى که دراطرافش گرد آمده بودند؛ فرمود: « به حاضران و غائبان توصیه مى‏کنم احترام این دختر را نگاه ‏دارید. به راستى او شبیه خدیجه کبرى (س) است.» زینب (س) بانویى ‏بلند بالا بود با چهره‏اى نورانى و با وقار و صاحب سکینه بود. در حیا و عصمت، مانند مادرش، فاطمه زهرا (س) و در شیوایى و رسایی سخن، مثل پدر بزرگوارش، على (ع) بود. زینب بردبارى را نیز از برادرش حسن و شجاعت را از حسین علیهماالسلام  در خود جمع کرده بود.خوب است‏ بدانیم: «ام کلثوم‏» و«ام عبدالله‏» و «ام ‏الحسن‏» کنیه‏هایش بود و البته بعدها به وى «ام المصائب‏»، «ام الرزایا» و«ام النوائب‏» نیز مى‏گفتند. اما لقب‏هایش‏ عبارتند از:«عقیله بنى هاشم‏»، «عقیلة الطالبیین، «صدیقه ‏صغرى‏»، «عصمت صغرى‏»، «الراضیه‏»، «امینة الله‏»، «عالمة‏غیر معلمه‏»، «فاهمة غیر مفهمه‏»، «مجتهده‏»، «حافظة‏ الودایع والاسرار» و «موثقة فى نقل الاحادیث و الاخبار.»در بین این لقب‏ها چهار لقب (عالمه غیر معلمه، مجتهده، حافظة ‏الودایع والاسرار و موثقه فى نقل الاحادیث و الاخبار) گویاى ‏مقام  والاى علمى و روایى این بانوى بزرگوار است که کمتر مورد بررسى قرار گرفته است.آرى همه زینب را با عنوان افتخارآمیز ( سفیر کربلا) مى‏شناسند و به‏ همین علت ویژگى‏هاى دیگر ایشان  تحت الشعاع حماسه بزرگ عاشورا قرار گرفته و ابعاد مهمى از شخصیتش مورد بى‏ مهرى و کم توجهى‏ واقع شده است. شخصیت روایى حضرت از جمله آنهاست. البته در این‏ مقاله تنها به ارتباط  روایى عقیله بنى‏هاشم با مادر گرامى‏اش ‏فاطمه زهرا (س) مى‏پردازیم.


    در محضر فاطمه (س)

    روایت کننده نور، بى ‏گمان شرایطى چون عدالت، مورد اطمینان بودن‏ و... را باید در خود جمع کند. یکى دیگر از این شرایط  " سن"‏ راوى است؛ او باید در حدى باشد که بتوان ادعا کرد خود روایت ‏را بلا واسطه نقل مى‏کند.به همین جهت ‏باید دید زینب (س) در چه سال‏هایى محضر مادرش را درک کرده است؟ زیرا برخى از روایت‏هاى وى مربوط به دوران سه، چهاریا پنج ‏سالگى اوست. در این باره محققان گفته‏اند: شیوه و کمیت ‏رشد جسمى و روحى اهل ‏بیت علیهم السلام  با دیگران تفاوتى عمده  و اساسى داشته است. از این روى نمى‏توان در موضوع سن و سال با آنها مانند راویان دیگر برخورد کرد. حتى در نحوه تولد و دوران حمل‏ نیز خاندان پیامبر تفاوت‏هاى اساسى با دیگران دارند. لذا قادرند از سنین کودکى احادیث را به صورت کامل در ذهن خود جاى‏ دهند و براى آیندگان با دقت کامل نقل کنند. پس زینب (س) مى‏توانست همه آنچه را که مى‏دید، به خاطر بسپارد. او تمام ‏مصائب و دشوارى‏هایى را که مادر بارها با آن رو به رو بود، به یاد داشت. از جمله هنگام قرائت ‏خطبه فدکیه توسط مادر، زینب که ‏کودک خردسالى بود، آن را شنید و به صورت کامل روایت کرد.


    مقام علمى حضرت زینب (س)

    زینب از همان دوران طفولیت، عالمه بود. امام سجاد(ع) به حق ‏فرمود: « یا عمه انت ‏بحمدالله عالمة غیر معلمه و فاهمة غیرمفهمه‏» در دوره‏هاى بعد نیز زینب (س) با تکیه بر همان علم‏ خدادادى، مجلس تفسیر قرآن براى زنان کوفه برگزار کرد. در یکى‏ از این‏ روزها که (کهیعص) را تفسیر مى‏کرد، حضرت على (ع) وارد شد و به ‏وى فرمود: «اى نور دیده، آن (کلمه) رمزى در مصیبت وارده بر شما عترت پیغمبر است.»

    مقام روایى

    درباره شخصیت روایى حضرت، علماى بزرگى سخن گفته‏اند از جمله ابوالفرج اصفهانى می گوید:" زینب عقیله دخترعلى ‏بن ابى‏طالب، مادرش‏ فاطمه دختر رسول خداست و او همان کسى است که ابن‏عباس از او کلام حضرت فاطمه (ع) را در فدک نقل مى‏کند و مى‏گوید: حدیث کرد مرا عقیله ما زینب دخترعلى (ع)... "در انساب الطالبیین مى‏خوانیم:" زینب کبرى دختر امیرمومنان (ع) که کنیه‏اش ام الحسن بود، از مادرش زهرا (س) روایت مى‏کرد.مرحوم سید نورالدین جزایرى، در خصائص الزینبیه، ویژگى موثقه ‏بودن زینب را طرح مى‏کند و مى‏نویسد: «از جمله القاب آن محترمه‏«موثقه‏» است، که آن مکرمه مورد وثوق حضرت سیدالشهدا، و حضرت سجاد علیهماالسلام  بوده‏اند و لذا حافظ ودایع الهیه و اسرار محمدیه بوده، بلکه محل وثوق کلیه مردم بوده ‏و لذا حضرت سیدالساجدین (ع) هر وقت ‏بیان اخبار و احادیث مى‏فرمود و مى‏خواست که در اذهان مردم جاى گیرد و از او بپذیرند، به‏ عمه‏اش اسناد مى‏داد و از آن مخدره نقل مى‏فرمود. مع ذلک مى‏گفت:«حدثتنا عقلیتنا.»آیة الله خویى مى‏نویسد:" از مادرش سلام الله علیها روایت‏ مى‏کند. و جابر( فقیه، جزء سوم، باب معرفة الکبائر، حدیث 1754) وعباد عامرى از او روایت مى‏کنند. این همه نشان از اوج مقام ‏روایى حضرت زینب (س) دارد که متاسفانه کمتر مورد توجه قرار گرفته است."


    راویان

    باید توجه داشت که ارزش روایات نقل شده از حضرت زینب (س) فراتراز روایاتى است که راویان دیگر نقل کرده‏اند، زیرا این بانوى ‏بزرگ خود عالمه‏اى غیر معلمه بود و روایاتى را که نقل مى‏کرد، بى هیچ شبهه‏اى، معتبر و مستنداند؛ حتى روایت‏هایى که در سنین‏ کودکى از او نقل شده‏اند. این بانوى بزرگوار که پنج سال قبل از وفات رسول خدا (ص) به دنیا آمد، از مادرش فاطمه زهرا(س)، پدرش‏على (ع)، اسماء بنت عمیس، و ام ایمن روایت نقل مى‏کرد. شمار راویان از وى بسیارند که مى‏توان به:على ‏بن حسین(ع)، ابن عباس،  محمد بن عمر، عطاء بن سائب،  فاطمه بنت الحسین، محمد بن جابر، عباد عامرى و ... اشاره کرد. حال با تمسک به برخی روایات، مطلب خود را مزین می نماییم.


    1- وسیله ارتباط خلق و خالق

    ابوبکر با این سند از محمد بن زکریا، جعفر بن محمد بن عماره‏ کندى، پدرش، حسین بن صالح، از دو مرد از بنى‏هاشم، از حضرت ‏زینب (س) دخترعلى (ع) روایت کرد که زینب (س) فرمود: « قالت فاطمه (س): ... و نحن وسیلته فى‏ خلقه و نحن خاصته و محل ‏قدسه و نحن حجته فى غیبه و نحن ورثه انبیائه...»؛ ما وسیله ‏ارتباط خدا با مخلوق‏هاى او هستیم. ما برگزیدگان خداییم و جایگاه پاکى‏ها، ما راهنماهاى روشن خداییم و وارث پیامبران اوهستیم.‏

    2- بهشت جایگاه شیعیان

    ابى ‏حجاف ( از محمد بن عمر بن حسن)، از زینب، به نقل از فاطمه (س) و اشجع، بلید بن سلیمان (از ابى ‏حجاج، محمد بن عمرو هاشمى) از زینب دخترعلى (ع) نقل کرد که فاطمه (س) فرمود: « قالت فاطمه (س) : ان رسول الله قال لعلى اما انک یابن‏ ابى ‏طالب و شیعتک فى‏الجنه.‏» « و سیجى‏ء اقوام ینتحلون حبک ثم ‏یمرقون من الاسلام کما یمرق السهم من الرمیه.» رسول خدا به ‏على (ع) فرمود: «اى پسرابوطالب! همانا تو و رهروان تو در بهشت‏اند و به زودى قومى مى‏آیند که از دوستى تو سخن مى‏گویند، آنگاه از اسلام فرار مى‏کنند، مانند پرت شدن تیر از کمان.»

    3- دوستى آل محمد صلى الله علیه و آله

    روایتى مشهور به «فاطمیات‏» در باب دوست داشتن آل محمد هست که با این اسناد نقل شده است: «... عن فاطمه بنت السجاد على بن الحسین زین العابدین (ع) عن‏ فاطمه بنت ابى عبدالله الحسین(ع) عن زینب بنت امیرالمؤمنین (ع)عن فاطمه بنت رسول الله (ص) قالت: الا من مات على حب آل محمد مات شهیدا»؛ آگاه باشید هرکسى که‏ بر دوستى آل محمد بمیرد، شهید است.»

    4- خطبه نور

    یکى دیگر از احادیثى که زینب (س) نقل کرد، خطبه طولانى حضرت‏ زهرا (س) در مسجد مدینه است. حدیثى که در متن آن ده‏ها حدیث‏ درخشنده وجود دارد و بسیارى از احادیثى که از حضرت فاطمه (س) نقل مى‏شود، مربوط به همین حدیث طولانى است. ما براى اختصار تنها به ترجمه بخشى از آن بسنده مى‏کنیم وعلاقه ‏مندان را به ‏مطالعه منابع آن ارجاع مى‏دهیم:در این روز حضرت زهرا (س) چادر به سر کرد و با همراهى جمعى ‏از بانوان وارد مسجد شد. ابوبکر و عده‏اى از مهاجران و انصار حاضر بودند. به احترام آن بانو پرده سفیدى آویختند. قبل از آغاز سخن، ناله‏  جانسوزى کرد که بسیارى از حاضران گریستند و پس از آن که مردم آرام گرفتند، فاطمه (س) فرمود:

    - شکر نعمت

    « ستایش خداى را بر نعمت‏هایى که ارزانى داشت و سپاس او را که اندیشه نیکو در دل نگاشت. سپاس بر نعمت‏هاى فراگیر که از چشمه لطفش جوشید و عطاهاى فراوان که بخشید و نثار احسان که ‏پیاپى بخشید. نعمت‏هایى که از شمار افزون است و پاداش آن از توان بیرون و درک نهایتش، نه در حد اندیشه ناموزون. سپاس را مایه فزونى نعمت نمود و ستایش را سبب فراوانى پاداش فرمود و به خاطر درخواست پیاپى، بر عطاى خود افزود.

    - دیدگاه توحیدى

    گواهى مى‏دهم خداى جهان یکى است و جز او خدایى نیست. نشان این ‏گواهى، درستى و بى‏آلایشى است و پایبندان این اعتقاد، دل‏هاى با بینش و راهنماى رسیدن بدان، چراغ دانش. خدایى که چشم‏ها او را نمى‏توانند ببینند و گمان‏ها چگونگى او را نمى‏دانند.

    - فلسفه آفرینش

    همه چیز را از هیچ  پدید آورد و بى‏نمونه ‏اى افشا کرد؛ نه به‏ آفرینش آن‏ها نیازى داشت و نه از آن خلقت، سودى برداشت. جز آن ‏که خواست قدرتش را آشکار سازد و آفریدگان را بنده ‏وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. پاداش را در گرو فرمانبردارى‏ نهاد و نافرمانان را به کیفر بیم داد، تا بندگان را از عقوبت ‏برهاند و به بهشت ‏بکشاند.

    - خلقت پیامبر(ص)

    گواهى مى‏دهم که پدرم محمد، بنده و فرستاده اوست. پیش از آن‏ که او را بیافریند، برگزید و پیش از پیغمبرى تشریف انتخاب‏ بخشید و به نامى نامید که سزاوارش بود و این هنگامى بود که ‏آفریدگان از دیده نهان بودند و در پس پرده‏  بیم نگران و در پهنه‏ بیابان عدم سرگردان. پروردگار بزرگ، پایان کار همه‏ ‏کارها را دانا بود و بر دگرگونى‏هاى روزگار محیط، بینا و به‏ سرنوشت هرچیز، آشنا.

    - فلسفه بعثت پیامبر(ص)

    محمد (ص) را برانگیخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را که مقدر ساخته بود، به انجام رساند. پیغمبر که درود خدا بر او باد؛دید هر فرقه‏اى، دینى گزیده و هر گروه در روشنایى شعله‏اى خزیده ‏و هر دسته‏اى به بتى نماز برده و همگان یاد خدایى را که‏ مى‏شناسند، از خاطر سترده‏اند.پس خداى بزرگ،  تاریکى‏ها را به نور محمد (ص) روشن ساخت و دلها را از تیرگى کفر بپرداخت و پرده‏هایى را که بر دیده‏ها افتاده بود، به یک سو انداخت. از روى مهربانى، جوار خویش را به او ارزانى داشت و رنج این جهان که خوش نمى‏داشت، از دل او برداشت. و او را در جهان فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را درهمسایگى خود افراشت و حکم و فرمان مغفرت و رضوان را به نام او نگاشت. درود خدا و برکات او بر محمد (ص) پیغمبر رحمت، امین وحى ‏و رسالت و گزیده از آفریدگان و امت‏ باد. سپس به اهل مجلس‏ نگریست و چنین فرمود:

    - عهد بندگان با خدا

    شما بندگان خدا! نگاهبانان حلال و حرام و حاملان دین و احکام و امانت‏ داران حق و رسانندگان آن به خلق هستید. حقى را از خدا عهده ‏دارید و عهدى را که با او بسته‏اید، پیمان نشکنید.

    - جایگاه اهل بیت علیهم السلام

    ما خاندان را در میان شما به خلافت گماشت و تأویل کتاب الله را به عهده ما گذاشت. حجت‏هاى آن آشکار و آنچه درباره ماست، پدیدار و برهان آن روشن و از تاریکى گمان به کنار و آواى آن‏ در گوش، مایه آرام و قرار و پیروی اش راهگشاى روضه رحمت ‏پروردگار و شنونده آن در دو جهان رستگار است. دلیل‏هاى روشن ‏الهى را در پرتو آیت‏هاى آن مى‏توان دید و تفسیر احکام واجب او را از مضمون آن باید شنید. حرام‏هاى خدا را بیان دارنده است و حلال‏هاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماینده. و شریعت را راه گشاینده و این همه را با رساترین تعبیر، گوینده و با روشن‏ ترین بیان رساننده.

    - فلسفه احکام

    سپس ایمان را واجب فرمود و به وسیله آن، زنگ شرک را از دل‏هاى شما زدود و با نماز خود پرستى را از شما دور نمود. روزه را نشان‏ دهنده دوستى ساخت و زکات را مایه افزایش روزى  بى‏ دریغ  و حج را آزماینده درجه دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و پیروى ما را مایه وفاق و امامت ما را مانع افتراق و دوستى ما را عزت مسلمانى و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را سبب‏ بقای زندگانى، وفاى به نذر را موجب آمرزش، و تمام پرداختن‏ پیمانه و وزن را مانع از کم فروشى و کاهش قرار داد.

    - تبعیت از نهى خدا

    فرمود مى ‏خوارى نکنند تا تن و جان از پلیدى پاک سازند و زنان ‏پارسا را تهمت نزنند تا خویش را سزاوار لعنت نسازند. دزدى را منع کرد تا راه عفت پویند و شرک را حرام فرمود تا به اخلاص، طریق یکتاپرستى جویند. پس چنان که باید، ترس از خدا را پیشه‏ گیرید و جز مسلمان نمیرید.

    آنچه فرموده است ‏به جا آرید و خود را از آنچه نهى کرده، باز دارید که تنها دانایان از خدا مى‏ترسند.

    - من فاطمه دختر محمد (ص) هستم

    مردم! چنان که در آغاز سخن گفتم، من فاطمه‏ام و پدرم محمد (ص) است. همانا پیغمبرى از میان شما به سوى شما آمد که رنج‏ شما بر او دشوار بود و به گرویدن شما امیدوار و بر مومنان مهربان وغمخوار بود. اگر او را بشناسید مى‏بینید او پدر من است، نه پدر زنان شما؛ و برادر پسرعموى من است، نه مردان شما. او رسالت ‏خود را به گوش مردم رساند. آنان را از عذاب الهى ترساند. فرق ‏و پشت مشرکان را به تازیانه توحید خست و شوکت ‏بت پرستان را درهم شکست تا جمع کافران را از هم گسست. صبح ایمان دمید و نقاب از چهره حقیقت فرو کشید. زبان پیشواى دین در مقال شد و شیاطین سخنور، لال.

    - بعثت، صعود از ذلت ‏به اوج عزت

    در آن هنگام شما مردم بر کنار مغاکى از آتش بودید خوار و در دیده همگان بى‏ مقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگدکوب‏ هر رونده بودید. نوشیدنى‏ تان آب گندیده و ناگوار، خوردنى ‏تان ‏پوست جانور و مردار بود. پست و ناچیز و ترسان از هجوم همسایه ‏و همجوار تا آن که خدا با فرستادن پیغمبر خود، شما را از خاک ‏مذلت ‏برداشت و سرتان را به اوج رفعت‏ بر افراشت.

    - على (ع) کیست؟

    پس از آن همه رنج‏ها که دید و خستگى که تحمل کرد، رزم‏ آوران‏ ماجراجو و سرکشان درنده ‏خو و جهودان دین به دنیا فروش و ترسایان حقیقت نالینوش، از هر سو به وى تاختند و با او نرد مخالفت ‏باختند. هر گاه آتش کینه افروختند، آن را خاموش ساخت ‏و گاهى که گمراهى سر برداشت، یا مشرکى دهان به بیهودگى گشاد، برادرش، على را در کام آنان انداخت. على بازنایستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان را با دم شمشیر یکسره کرد. او این رنج را براى خدا مى‏کشید و براى تحقق اوامر خدا تلاش مى‏کرد و در آن خشنودى پروردگار و رضاى پیغمبر(ص) را مى‏دید و سرورى ‏اولیاى خدا را مى‏خرید. همواره دامن به کمر زده نصحیت کننده، تلاش و کوشش کننده بود.

    - نفاق رخ نمود

    اما شما در آن روزها در زندگى راحت آسوده و در بستر امن و آسایش غنوده بودید. وقتى خداى تعالى همسایگى پیغمبران را براى ‏رسول خویش گزید، دو رویى آشکار شد و کالاى دین بى‏خریدار. و گمراهى دعوى دار و هر گمنامى سالار و هر یاوه ‏گویى در کوى و برزن و در پى ‏گرمى بازار. شیطان از کمینگاه خود سر برآورد و شما را به خود دعوت کرد و دید چه زود سخنش را شنیدند و سبک در پى ‏او دویدند و در دام فریبش خزیدند و به آواز او رقصیدند...»

    منابع:

    خطبه حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد

        نظرات دیگران ( )

  • زینب علیهاالسلام؛ ترجمان حقیقت
    نویسنده: یاسی پنج شنبه 87/4/27 ساعت 2:40 عصر

    زینب علیهاالسلام؛ ترجمان حقیقت


    زینب و برجسته ترین صفات

    ساغر محبت و مقام ولایت

    امانت های خداوند در دست زینب سلام الله علیها

    ودیعه ای دیگر

    صبر

    زینب بهترین الگوی مشارکت های سیاسی و اجتماعی

    حضور زینب سلام علیها آمیزه علم و حیا

    حضور زینب، آمیزه شجاعت و تدبیر

    گستره فرهیختگی زینب سلام الله علیها...

    الف- زینب و تحریفات حقایق

    ب- تلاش یزید برای نهادینه کردن رفتارهای باطل، و مبارزه حضرت زینب (س)


    ج- تنگناهای ظلم

    هیچ مورخ اندیشه ورز و اسلام شناس خردمندی پای بر صفحه هستی نگذارده که در آن موقعیت حساس، بهتر از اندیشه، گفتار و رفتار بانوی بزرگ کربلا زینب کبری  سلام الله علیها  به گمانه زنی او خطور کرده باشد. زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پرده نشین خانه وحی است. پرورده غیرت ها است. همان خاتونی که زنان کوفه صف اندر صف منتظر لقایش می نشستند تا در درس تفسیرش شرکت نمایند.­(1)

    این بانو همان کسی است که تاریخ در محضرش از پا در آمد و خود را به دست با کفایتش داد تاریخ و شریعت محمدی  صلی الله علیه و آله ، همه و همه را از نو بسازد...


    زینب و برجسته ترین صفات

    بزرگی هرکس را می توان از بزرگی مسئولیت هایش باز شناخت و آن مسئولیتی که به عهده عقیله بنی هاشم بود رسالت و پیام آوری بود. تمام شامات، دین ورزی خود را مدیون زینبند. هم چنان که روح مودت آل رسول  صلی الله علیه و آله  و رواج مکتب تشیع در آن بلاد براساس روشنگری های اوست.

    این مسئولیت سنگین ویژگی های فوق العاده ای می طلبد که همه آنها به تمام معنا در اقالیم وجود زینب کبری- سلام الله علیها- حضور دارند. بدون این خصایص، به دوش گرفتن رسالت و پیام آوری که استواری و صلابت کوه را می طلبد، امکان پذیر نیست.


    ساغر محبت و مقام ولایت

    اولین و مهمترین صفت، محبت و عشقی وافر و بی کرانه به ذات احدیث حق است که بتواند همه کس و همه چیز را در محضر او ذوب کند، آن چنان که خویش را هم نبیند. این محبت است که باعث می شود آدمی در مقام "نفوذ" و جرح ساختن خود، سخاوت بی حدی نشان دهد. این مقام که همان رتبه  فنای فی الله است، آن توانمندی و محرکی است که در همه لحظات، محب را مهیای فداکاری و ایثار می نماید.

    بدیهی است که این مرحله از محبت به حق جز از طریق معرفت و شناخت شهودی نسبت به خداوند سبحان میسر نیست. رویت جمال حق است که این شیدایی را با جان آدمی در می آمیزد و سبوی روحش را لبریز از شوق می کند.

    در مکتب رسولان الهی، این محبت علایمی دارد که مهمترین آنها اطاعت از فرامین الهی است. ای پیامبر (به ایشان) بگو: اگر خدای را دوست دارید از من پیروی کنید. ( آل عمران/31)

    مسلمانی و اظهار ایمان که پس از اعتقاد قلبی و اقرار به زبان، در اعضاء و جوارح خود را نشان می دهد موجب تقرب است. به عبارت دیگر، علامت محبت به خداوند این است که شریعت دینی را چراغ  گفتار و رفتار خود نماییم و تن به واجبات الهی و ترک حرام دهیم. بی تردید در این میان کسانی اهل نافله اند، یعنی آنچه را که برایشان فرض و واجب نیست با اعمالشان در هم آمیخته اند و انگیزه الهی مضاعفی آنان را به راه های زیباتر تقرب می خواند. این نوافل به نوبه خود باعث پیدایش ویژگی های دیگر می گردد که از جمله آنها مقام رفیع ولایت است.

    نافله در فرهنگ قرآنی آن چیزی است که زیاده بر واجب است.­(2) و از روی تفضل و تبوع انجام گیرد؛ "و من اللیل فتهجد به نافلة لک (اسراء/69)" از این روی خداوند اعطای اسحاق و یعقوب به حضرت ابراهیم را نافله می نامد "و وهبنا له اسحاق و یعقوب نافلة".( انبیاء/72)

    و زینب  سلام الله علیها  تمام این کمالات را یکجا دارد. کدامین انسان را می توان یافت که بیش از این "زن بزرگ" برای خدا نافله انجام داده باشد؟ چه کسی تا آنجا که رمق به تن و سو به چشم دارد، دین خداوند را رصد کرده و برای حفظ آن پایمردی نموده است؟

    و هم اوست که خود، فرزندانش را به قربانگاه فرستاد. هم اوست که مواسات را در حق امام عصر خویش تا بدانجا تمام کرد که تمام لحظات خود را صرف حفاظت از وی قرار داد. هم اوست که شب مبارزه به سان یک فرمانده حازم و دوراندیش حتی در اندیشه امتحان سربازان هم به سر می برد. هم اوست که در تمام مسیر سفر سایه سنگین و پرابهت خود را بر دشمن افکند، تا چکاچک شمشیرهایشان، کودکان مصیبت زده را نلرزاند.

    آری اوست که سپر تمام تازیانه ها و زخم خورده تمام شماتت هاست. آیا اینها همه برای یک زن نافله نیست؟ به طور قطع با هزار و یک عذر موجه می شد از هجمه این همه امور توان سوز رهایی یافت.(3)


    امانت های خداوند در دست زینب سلام الله علیها

    زینب کبری سلام الله علیها- صاحب ودایع بی شماری شد، ذخایر عظیمی از ناحیه امام عصرش  علیه السلام  او، به او سپرده شد که تا به آخر رسالت خود، می بایست در حفظ آنها بکوشد. ودایعی که جانمایه آدمی هم درصورت لزوم می بایست در مسیر حفاظت از آنها سپر گردد.

    گوهر لازم این امر به تشخیص ولی عصر او در زینب- سلام الله علیها- وجود داشت. اولین و مهمترین این ودایع، امام سجاد علیه السلام  و مروارید دریای امامت بود.

    خبرنگاران عاشورایی آن مقداری که در توان داشتند از این پاسداری برای آیندگان نقل نموده اند. از جمله می توان به گزارش حمید بن مسلم ازدی از به آتش کشیدن خیمه امام حسین علیه السلام استناد جست.

    غارتگران و دژخیمان پس از آن که شاهد ذبحی عظیم بوده اند، دیگر هیچ منکری بر ایشان ناشدنی نمی نمود و کشتن مردی در بستر و زنی که محافظ وی بود برایشان ابداً ناگوار نمی آمد.

    حفظ این ودیعه است که زینب داغدار را از قتلگاه به سمت خیمه ها می کشاند و از او که غرق در اشک و آه و ماتم است شیری می سازد که فقط با آتشین کلام خود می شورد و می خروشد.

    راوی نتوانسته از تنگنای کلماتش برهد و تمام آنچه را که واقع شده با تمام ویژگی هایش به ما منتقل سازد؛ ولی هر چه بود و هر چه آن بانو بر زبان راند، به گونه ای بود که همه نامردان شمشیر به دست وقیح را، از کرده خویش پشیمان ساخت. تمام شمشیرها را (به غلاف) بر گرداند، و آن چنان شد که مامور شدند، زینت آلات دخترکان را نیز به ایشان باز گردانند.

    اما زینب در کوفه یک آشناست. خاطرات پرشکوه حضور امام بلا فصل در 20 سال پیش از این، به او هیمنه ای از علوی داده است، آن چنان که بدون هیچگونه مصلحت اندیشی دشمن حقیر را با خواری بر زمین کوفته است.

    منطق بی نظیر امام علیه السلام  دشمن سرسخت را آشفته ساخته و او عزم آن دارد که انتقام همه خواری خود را یکجا از امام  بستاند. آن هیمنه علوی که ذکرش رفت، قامت رسای زینب را برپا داشت تا بار دیگر ودیعه رسالت را حفظ نماید.(4)


    ودیعه ای دیگر

    ودیعه دیگر، عزت خاندان رسالت است. مطالعه تاریخ به خوبی نشان می دهد که یکی از نگرانی های حضرت سیدالشهداء وضعیت اهل بیت و کیفیت مواجهه آنها با مصیبت های بعدی است.

    از این رو، پس از شهادت قمر بنی هاشم امام علیه السلام خواهر را به حضور خواست و در نزد وی همه زنان و دختران را به حفظ عزت و مرتبه ایمانی خود سفارش نمود.

    " برای بلا آماده شوید و هرگز کلامی که از شأن شما بکاهد بر زبان جاری نسازید."(5)

    حافظ این عزت، زینب است. تجلیات این معنا در صحنه های پر شور سفر تاریخی شام، نمایان است.


    صبر

    خداوند برای  ویژگی های اخلاقی، الگوهایی در عالم تعبیه فرموده که هر کس در هر کجا با نظر به افق بلند الگو، بتواند خود را در مسیر جاذبیت آن قرار دهد و به طور مداوم و به عشق رسیدن به سرحد الگو، تکاپو و تلاش نماید. در این نگاه دل دریایی زینب سخت طوفانی است و کلام جانگداز او در پاسخ عبیدالله ملعون از ژرفای غم او حکایت دارد:

    " به راستی که بزرگم را کشتی و شاخه ام را قطع کردی و ریشه ام را کندی، اگر این تو را شفا می دهد شفا بگیر ای پسر مرجانه."(6)

    اینجا او به صبر نیاز دارد، چرا که تنها رسول توانای دیار ثارالله است. او صبر پیشه می کند و بعد بهترین کلام را بر زبان می راند، بهترین سکوت را عملی می سازد، بهترین نگاه، بهترین گریه، بهترین فریاد و بهترین مرثیه را شیوه خود می سازد. این درس صبر زینب سلام الله علیها است. نه آن که در بایگانی عواطف خود از زینب صبور، سپید موی غصه داری بسازیم که در گوشه تاریخ کز کرده و بر برادران و فرزندان مویه می کند.

    صبر زینب یک شورش بر اساس حیاتی معقول است که همواره در بحرانی ترین شرایط، بهترین حجت را برای تاریخ و زمانه ساخته و پرداخته کرده و عالمی را درس داده است.


    زینب بهترین الگوی مشارکت های سیاسی و اجتماعی

    زیبایی دین مبین اسلام پس از بیان گزاره های تام و تمام اخلاقی، این است که برای هر قشری از مردان و زنان و متناسب با شرایط زمانی و مکانی الگوهایی از بین مردان و زنان ارائه نموده است.

    الگوها که همان شاخص های دینی اند در پیچ و خم زندگی انسانی قرار داشته و در عین اصطکاک با همه مناسبات زندگی فردی و اجتماعی بشر توانسته اند نمادی از زندگی یک دیندار باشند.

    از همه زیباتر وجود الگوهایی عالی از بین زنان برای همه مردان و زنان و از بین مردان برای همه مردان و زنان است. زینب یکی از آن شاخص ها و الگوهاست.

    در شرایطی که حضور اجتماعی و سیاسی زنان و اشغال عرصه های عمومی توسط ایشان یکی از بحث برانگیزترین مباحث دو سده اخیراست، زینب همان کسی است که کاملترین مدل را برای این منظور به زنان عالم پیشنهاد می کند.

    خاصیت الگو این است که نباید بر بام آسمان نشسته و از افق اندیشه و عمل آدمیان فاصله های طی ناشدنی داشته باشد. به راستی زینب چگونه فاصله زمانی را درمی نوردد و امروزه برای زنان مسلمان ایده حضور در اجتماع و سیاست را پی می ریزد؟

    اگر او امروز بود و در بین ما و در شرایط ما می زیست چگونه وظایفی را، وظیفه خطیر سیاسی و اجتماعی خود می دانست و تحت چه شرایطی قافله ای را به سمت صلاح و سداد سالاری می نمود؟

    عرصه حضور اجتماعی زینب سلام الله علیها در زمانه خویش نه یک جماعت اندک و نه مردم یک شهر و آبادی کوچک، که بخش عظیمی از بلاد اسلامی بود که امروزه شامل چند کشور می شود. تدابیر سیاسی او نه تنگنای ریاست شورای یک شهر و یا مدیریت یک کشور، بلکه آن چنان پردامنه بود که حکام و روسای ایالات مختلف اسلامی را منفعل ساخت و سیاست و تدبیر آنان را تحت الشعاع  برنامه های ارشادی و آمرانه خود قرار داد.

    این زینب بود که تمام اهداف دور و نزدیک آنان را به باد کلماتش سپرد تا نشانی از آنها نباشد. چنان در مقابل اوضاع مختلف روش مقتضی را اتخاذ می نمود که هیچ کس نمی توانست پیش بینی کند  بعد از یک گفته یا یک رفتار، زینب چه خواهد گفت و چه خواهد کرد؟

    آری او در همه صحنه های سیاسی و اجتماعی حاضربود، اما حضوری که عطر آن شمیم هدایت و روشنگری داشت و این حضوری است که چنان جاودانه و ماندنی شده است و رسانه خبری عاشورا همه ساله و تا قیامت آن را باز می تاباند.

    کدامین زن را می شود شناخت که اخبار حضورش، پژواکی چنان وسیع در تاریخ داشته باشد؟ افزون برآن چه گذشت، مهمتر از حضور اجتماعی و سیاسی، اهداف و نحوه حضوراست. البته اهداف زینب که به بلندای نام انسانیت است، نیازی به توضیح ندارند. ولی روش او برای این حضور برای نسل امروز قابل ملاحظه و مطالعه است؛ آیا روش او دیگر کهنه شده است؟ آیا می توان آن روش را برای زنان آغاز گر هزاره سوم ملاک قرار داد؟ آیا روش او ملاک های ماندگاری دارد؟ در پاسخ  این سوالات شاخصه های حرکت حضرت را نام می بریم:


    حضور زینب سلام علیها آمیزه علم و حیا

    مدلی که تاریخ از حضور زینب ارائه می دهد حاکی است که او در اجتماع، آمیزه ای از علم و حیا بود. آن چنان در صدفی از حیا حرکت می کرد که به جز علم و فرهیختگی او چیزی به مشاهده مردان نمی رسید.

    راویان از نقل تمام واقعه عاجزند، اما هر آنچه رخ داد این بود که از لابلای حرکت های احیاگر او حیا موج می زد و این آن چیزی است که در کنار دانایی زینب به شکار نگاه مردم در آمده است.

    در گزارشی که از خطابه زینب کبری در کوفه بر جای مانده، به عنوان مثال، قبل از آن که راوی پرده از کلمات عالمانه او بردارد، نمی تواند از این اعتراف چشم پوشی کند که حیای حضرت فوق العاده قابل توجه بود و در کلامش از لفظ "خفره" استفاده می کند. " خفره" در زبان عربی به زن بسیار باحیا می گویند.(7) او می گوید که" قسم به خداوند، ندیدم زنی این چنین با حیا که گویاتر و عالمانه تر از این زن سخن بگوید."

    مدل اسلام برای حضور زن در عرصه عمومی همین است. یعنی زنان ما آن چنان گوهرعفاف خود را حفظ نمایند که کلام و سکوتشان، حرکت و سکونشان... همه و همه حاکی از حیا و عفت باشد و از تمام ویژگی های خود در اجتماع فقط علم و دانایی و هنر را به منصه ظهور برسانند.


    حضور زینب، آمیزه شجاعت و تدبیر

    زینب سلام الله علیها نه یک قهرمان متهور بود که بی باکانه رفتارهای مردانه از خود نشان دهد، بر ترک اسبی بنشیند و چکاچک شمشیرش دیگران را بلرزاند. بلکه وظایف خود را در موقعیت زنانه خود به بهترین نحو انجام می داد.

    گاهی دیده می شود که در راستای به وجود آوردن ادبیاتی که هویت گمشده زنان را به آنان برگرداند و یا نقش های  مفرط جنسیتی را از آنان بستاند، بی سلیقگی می شود و حضوری برای زنان در صحنه های اجتماعی و سیاسی به تصویر کشیده می شود که حتی کمتر مردی  جرات عملی ساختن آن را دارد.


    گستره فرهیختگی زینب سلام الله علیها...

    زینب سلام الله علیها را در جریان کربلا همواره با دو گونه مخاطب نظاره می کنیم: گروه اول کسانی هستند که الگوهای اجتماعی اند؛ و مواضع آنها توده های مردم را رهبری می کند و مسیر تاریخ را می سازد. همان کسانی که حوزه تاثیر گفتار و رفتارشان بیشتر از زمان و مکان خودشان است. دراین مرحله زینب با افرادی روبروست که می خواهند بزرگترین فاجعه تاریخ بشریت را به گونه ای موجب توجیه سازند. ابعاد بزرگ حادثه را بپوشانند و از آن بهره برداری لازم را به نفع خود بنمایند.

    کسانی که بر مسند قدرت نشسته اند، سرمایه های کم نظیری را به دست دارند و سکه های آنان حدیث سازان سست نهاد را به راحتی خریداری می کند و زبان جعل و دروغ پردازی هایشان را به نطق می آورد. اینها همه بهترین امکاناتی است که می توان از آنها برای وارونه ساختن حقایق بهره جست.

    حال زینب چه باید کند؟ او زنی است داغدار که هیجده داغ لاله بر دوش دارد. دستانش خسته و کامش تشنه است ولی باید تشنگی تاریخ را جواب گوید. اگر او زمانه را سیراب نسازد  دیگران با سراب فریبش می دهند. و ما دراین باب از این که زینب چه صحنه ها که ایجاد کرد و چه زیرکی ها که به خرج داد و چه اسطوره ها که ساخت، غافل هستیم. و اینک شرح ماجرای فرزانگی ایشان:


    الف- زینب و تحریفات حقایق

    یکی از محورهایی که بالاترین سرمایه گذاری را در تلاش های مذبوحانه حکام به خود جلب نمود، تحریف عاشورا  و عاشورائیان و مصادره وقایع به نفع ستمگران بود که البته سخت در این مصاف ناکام ماندند.

    مذاکرات زینب با عبیدالله و یزید به خوبی موید این است . یکی از تحریفات مهم که از طریق مختلف تبلیغ می شد، اسناد قضایا و شهادت حضرت ابی عبدالله علیه السلام به خداوند است.

    تفکرات اشعری گری در تحکیم اباطیل فکری که به وسیله بنی امیه تشدید می گشت بهترین اهرم فرهنگی برای توجیه جنایات بود. از طرف دیگر پیدایش مکتب کلامی اشاعره در دوران بنی عباس در یک برهه ریشه در توجیهات بنی امیه از حوادثی نظیر کربلا دارد.

    در حالی که دسته قابل توجهی از مسلمین از فرهنگ علوی و اندیشه شیعی فاصله گرفته اند و بسیاری از صحابه و تابعین از هوش علمی برای تحلیل عقلانی قضایا بی بهره اند، رواج اندیشه جبریون در مسیر حکومت های وقت مفید می افتاد.

    فرهنگ سازان جامعه که طایفه بزرگی از وضاعین و جعل کنندگان احادیث بودند، بخشی از این تفکرات را به صورت فرهنگ عمومی در آوردند. بدیهی است که تا چنین فضای فرهنگی در بین مردم فراهم نشود، نمی توان به این راحتی دست را به خون پاک ترین انسان های روی زمین آلوده ساخت و از گزند واکنش های مردم و یا حداقل سوال اندیشه ورزان جامعه خلاصی یافت.

    بر این اساس بود که هم عبدالله و هم یزید در یک برنامه هماهنگ این فاجعه را به "خواست الهی" که هیچ قدرتی را یارای مقاومت در برابر آن نبود، استناد دادند و خواستند که خود را در مقابل مردم و تاریخ تبرئه نمایند.


    ب- تلاش یزید برای نهادینه کردن رفتارهای باطل، و مبارزه حضرت زینب (س)

    حضرت زینب (س)، کربلا و حادثه خونبار عاشورا را جدا از حلقه های پیشین و پسین سلسله حوادث آن زمان بررسی نمی کند.

    اصولاً رخدادهای اجتماعی آن هم در چنان سطحی نمی تواند معلول علل یک شبه باشد و مواجهه جزیی نگر با تاریخ در تحلیل حوادث و پدیده های اجتماعی، بدترین نوع تحلیل بوده است و موجب می شود که تاریخ، واقع نمایی خود را از دست بدهد.

    بر این اساس عقیله بنی هاشم حادثه کربلا را مولود تمام حوادث و جریانات انحرافی از صراط مستقیم ولایت می داند:

    "چگونه کُندی کنَد در بغض و دشمنی ما، کسی که (همواره) ما را کوچک دیده است."

    بزرگان و اعیان شیعه نیز همواره در تحلیل حادثه عاشورا آن را امتداد ماجرای سقیفه دانسته و بر آن تاکید ورزیده اند.

    مرحوم محقق اصفهانی نیز از حضرت زینب اینگونه روایت می کند:

    " آن تیر را حرمله رها نساخت، بلکه کسی آن تیر را رها ساخت که این امکان را برایش فراهم آورد. آن تیر تیری بود که از جانب سقیفه آمد و کمان هم به دست خلیفه بود."

    حضرت در ادامه سخن خود به علل دیگری هم اشاره می نمایند، مانند آثاری که از وراثت اخلاقی پلید و باطنی آماده زمینه مساعدی در اعوجاج و کژی در یزید فراهم کرد.

    " تو در دامان مادری عفیف که سفره تربیت الهی و انسانی را  پیش روی تو بگشاید، پرورش نیافته ای."(9)

    در پیچ و تاب کلام زینب (س) یزید و جنایتش با تمام معیارهای روان شناختی، زیست شناختی و جامعه شناختی محاسبه شده و ارزیابی می گردد.


    ج- تنگناهای ظلم

    اگر یک جامعه نظامی- سیاسی بر محور عدالت بچرخد، همه از ثمرات آن بهره خواهند برد. در چنان نظامی عادلانه، موافق و مخالف از مواهب شهروندی برخوردارند. در مقابل اگر ظلم و ستمگری هویت یک نظام سیاسی را تشکیل دهد، دوست دیروز، دشمن امروز یا فرداست؛ نظامی که در تقسیم امکانات هیچ تعهدی حتی در مقابل کسانی که روزی به آن اقتدار بخشیده اند ندارد. و لذا حضرت امیر(ع) به زیبایی در نهج البلاغه می فرماید:

    " کسی که عدل بر او ناگوار و محدود کننده باشد پس جور و ستم بر او ناگوارتر و محدود کننده تر است."(10)

    حضرت زینب (س) به زیرکی به این نکته اشاره دارد. آنگاه که فرمود:

    به زودی آن که تو را بر مسلمین حاکم ساخته است متوجه می شود که بدترین جانشینان را برای ظالمین دیگر قرار داده است.(11)

    گروه دومی که حضرت با ایشان در مقاطع مختلف گفتگو کرده است مردم یعنی مهمترین پشتوانه حکومت ها هستند.

    امروزه در مترقی ترین برداشت  های جامعه شناسان ثابت شده که "مردم" با استفاده از ظرفیت هایی که در اجتماع دارند می توانند تفکر و ایدئولوژی مورد پسند خود را به دستگاه حاکم تحمیل نمایند و حتی در تغییر رویه یا تبدیل ماهیت آن بسیار موثر افتند. این معنایی است که قرآن در چهارده  قرن قبل از این به کرات به آن اشاره کرده و انسان های بزرگ را تاریخ ساز و متحول کننده جامعه دانسته است.

    مردم شام تا قبل از آن که امام سجاد(ع) و عمه شریفشان زینب (س) قدوم مبارک خود را بر فرق آنان بنهند، حظ ولایت را نچشیده و از شراب حضور بی بهره بودند.

    کوفیان نیز بیست سال بود که دیگر نوای علوی را نشنیده و منبرهای سرد و متروک آن، هیمنه علوی را از کف داده  بودند و زینب (س) پژواک کلام علی (ع) را در خود داشت که گرداگرد نور وجود مولای شان قطرات طهور خطابه های او را نوش می کردند.


    پی نوشت:

    1- الخصاص الزینبیه، ص 284.

    2- المفردات، راغب اصفهانی، ص 503.

    3- منتخب التواریخ، ص 293، نفس المهموم.

    4- منتخب التواریخ، نه نقل از ارشاد مفید، ص 249.

    5- نفس المهوم، ص355.

    6- منهاج الدموع، ص370.

    7- النهایة، ابن اثیر، ج2، ص53، حیی حقرانی کثیرالحیاء...

    8- اللهوف، سید بن طاووس، ص 154.

    9- همان، ص 155.

    10- نهج البلاغه، خطبه 15.

    11- لهوف، ص 155.


        نظرات دیگران ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • دلنوشته های یک مستبصر
    کلیپ بسیار زیبایی از خواب مختار راجب به امام حسن
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    السلام علیک یا ام المصائب یا زینب کبری سلام الله علیها
    ویژه نامه شهادت امام حسن مجتبی با بیش از 100 مطلب
    مجموعه مداحی ویژه محرم 88با بیش از 15000لینک مداحی از
    دانلود روضه ونوحه ودعا ویژه شهادت حضرت علی علیه السلام
    ویژه نامه شهادت حضرت علی علیه السلام وشب های قدر
    ویژه نامه ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام با بیش از ??? عنوان م
    مجموعه کاملی از مناجات سخنرانی ادعیه و نرم افزار موبایل ویژه ماه
    [عناوین آرشیوشده]